مشخصات و شکل ستونهای هخامنشی
نگرش اجمالی ما در این مبحث باید از تحلیل و تفسیر شکل ستونهای معماری دوره هخامنش آغاز گردد. در درجه اول مجذوب شکلهای متفاوت آنها میشویم و از این موضوع شگفتزده میگردیم. نوع ستونهای درون و بیرون آپادانا باهم متفاوتاند ولی آنچه بیش از همه ما را به شگفتی وامیدارد. رعنایی ستونهاست که در تمدنهای مدیترانهای، مصری وهلنی کاملاً بیسابقه و ناشناخته بوده است. شیارهای کاملاً به هم فشرده این ستونها ارتفاع آنها را نمایان تر میسازد و پایههای بسیار بلند و سرستونهای چندطبقه منقش به نقوش حیوانات خیالی، به این ارتفاع، ارزش و اعتبار بیشتر میدهند.
این ستونها تناسبهای فضاهای داخلی را که سابقاً در زمان کوروش کبیر در کاخ پاسارگاد وجود داشتند، تثبیت مینمایند. حالات و اثرات عجیب و شگفتانگیز قسمتهای درونی تخت جمشید دقیقاً به لطف اوجگیری کاملاً تهییج شده و همخوانی ابتکاری و کاملاً بیسابقه این ستونها تحققیافته است. بازماندههای این ستونها که هنوز هم سر بر بلندای آسمان کشیدهاند بر این امر گواهی میدهند. این اوجگیری بیهمتا را من بهعنوان تیپیکترین عنصر بناهای هخامنشی ارزیابی میکنم.
من بر این باورم که بتوان گفت این تناسبهای هخامنشی تا آن زمان کاملاً بیسابقه و اشاعه نیافته بودهاند و از سویی دیگر بهمثابه جسورانهترین و معنویترین بیان معماری سه جنبهای عصر کهن ظاهر میشوند. این تناسبها هم با ابعاد بزرگ اتاقهایی که نقشه مربع دارند و هم با فنون جسورانه پوشش سقفها مخلوط میگردند. در این فنون فاصله بین محور ستونها به ده متر میرسد.
تالارهای هخامنشی هنری فراتر از معماری
میتوان گفت که در تمام جهان برای اولین بار جسارت معماری از حد خود فراتر میرود و تالارهای ستونداری به وجود میآید که ستونهای آن کاملاً نازک هستند تا حدی که فنون ساختمانسازی مصری را به کنار میگذارد و از آن پیشی میگیرد. در این تکنیک برای کاهش فاصلههای بسیار زیاد بین محور ستونها، از سرستونهایی استفاده میشود که قسمت بالایی بهصورت دوشاخه یا چند شاخه است. این نوع معماری با زمین سر جنگ دارد و میخواهد با شدت و حدت هر چه تمامتر ریشه از زمین برکند و سر بر افلاک ساید.
بناهای ناشی از این معماری میخواهند با پیچیده کردن نقشها و مخصوصاً با ستایش ستونها تا سر حد امکان سر بر آسمان کشند. میتوان تصدیق کرد که هنر هخامنشی آغازگر انواع بیان معماری است که بعدها درگیر جریان جستجوی نوعی عمودگرایانه روینده و فشرده میشود تا جاییکه در این زمینه معماری چوبی خاور دور دین فراوانی به این تجربههای ایران دارد. حتی باید متذکر شد که یادمانهای گوتیک مغرب زمین لااقل آنچه به جانمایه و الهامات معماری مربوط میشود، به این معماری نزدیک است.
عروج هخامنشی بهسوی اوج، ارتباطی کاملاً منطقی با سایر رفتارها و قانونمندیهای معماری دارد و با آن در ارتباط است. قبل از همه وجود پایدار و مسلم کرسی بندیهای مرتفع و دیوارهای خاکریزی شده جلبتوجه میکنند که به بنا شخصیت میدهند و آن را متجلی و برپا میدارند و موجب نوعی فراخی و گستردگی میشوند که پلکانهای مجلل و باشکوه و ورودیهای شیبدار آن تا آن زمان بیسابقه و ناشناخته بودهاند.
نقش رستم نماد معماری جذاب آتشکدهها
آتشکدهها نیز تمامأ به شکل برج هستند. مخصوصاً باید به گورهای صخرهای آن اشاره کرد که علیرغم سنن کاملاً متداول آن زمان، این گورها در دیوارهای صخرههای مرتفع کوهها حفرشدهاند و هنوز در محوطههای غیرقابلدسترس قرار دارند که نمونه بارز آن “نقش رستم” است.
همه اینها گواه بر عروج اندیشههای فوق انسانی و ملکوتی هنری منسجم، آزاد، مستقل، تابناک و باشکوه است که باید درباره ترکیب اصلی و بنیادی آن به داوری پرداخت و نه اینکه درباره نوع اقتباسهایی که از خارج کرده است. درواقع، این هنر در بناهایی متجلی میشود که برای برگزاری آیینها و مراسم و تشریفات درباری ساختهشده بودهاند و لذا جانمایه و عصاره و روح نظم و ترتیب و مقررات شاهنشاهی را مافوق عارضههای انسانی منعکس مینماید.
این هنر تمام رؤیاهای سترگ و باهیبت را و تمام چیزهایی را که دیده میشوند و یا به خیال میآیند، تحقق میبخشد. همهچیز در قالب یک نظم هندسی، نمایندگان سرد و گمنام ولایات و نیز جوامع فرمانبردار را در برگرفته است، نمایندگانی که هنوز هم شاهد حرکت دستهجمعی آرام و موقر و سلسله مراتبی و تحت سلطه شاهنشاهی متعالی آنها هستیم. ولی هنوز هم بر این باوریم که پرواز اهورامزدا خدای آسمان شاهان هخامنشی را نقش برجستههای ورودی تریپولین که خشایارشا در پی پدر تاجدار خود داریوش روان است، هویدا و الهامبخش میباشد.
آیین شاهان دوره هخامنش چه بود؟
آیین یکتاپرستی و آسمانی و ملکوتی شاهان هخامنشی خود گواه بارزی بر سطح عالی اخلاقیات هخامنشیان است و زبان معماری آنها جانمایه و جوهر آشکاری را بروز میدهد که از این اخلاقیات اشباعشده است. خود یونانیها علیرغم اینکه مردم پارس را بربر میدانستند از بسیاری از مفاهیم فلسفی و مذهبی همین مردم متأثر بودند.
سادگی در معماری تمدن هخامنشی
معماری هخامنشی مبتنی بر تکرار یاختههای مربعی شکلی است که سابقهای بسیار کهن دارد. این یاختهها، کلاً بنا بر مقتضیاتی که شکلهای ساده قائمالزاویه میشوند و با برافراشته شدن و سر بهسوی آسمان کشیدن حقیقت و بخصوص در بعد سوم (بعد عمودی) موجب تجربه الهامات نوینی میگردند. به نظر من چنین میرسد که حتی در این مورد این معماریها ویژگیهایی را بروز میدهند که با ویژگیهای بناهای یونانی همان عصر کاملاً متفاوت و از آنها دور هستند.
بناهای یونانی بلافاصله بدون هیچ واسطهای از سطح زمین میروید و بیشتر با زمین و چشماندازهای آن در ارتباط هستند و کمتر سر بهسوی آسمان میکشند. جاگیری عناصر و فضاهای آنها از نقشههای منظم و مبتنی بر قواعد محکم نشات نمیگیرد درحالیکه برعکس، مسیرها، پرسپکتیوها و تخیلات بیثبات انسان همه و همه مفسر ذات آزاد این بناها هستند.
ما مطلقاً قادر نخواهیم بود که استطاعت و توان این ترکیبکننده نو هخامنشی را نادیده بگیریم. پس لااقل از هماکنون باید اقرار کنیم که یونان با سایه همین سهمیههای نوینی که از هخامنشیان اقتباس کرده بودند توانستند قلب زبان ویژه معماری مربوط به خودشان و مسلماً به شیوهای آزادتر و قابلانعطافتر، مکنونات قلبی خود را بهتر از قبل بیان کنند.
سبک و سیاق سرستونهای هخامنش در قلب ایران
خارج از تمام قلمفرساییهایی که درباره سبک و سیاق و آرایش معماری ایونیک بهعملآمده و بدیهی است که هنوز هم در محل “قیزقاپان” کردستان، یعنی در قلب سرزمینهای ایرانی، سرستونهای تمامعیاری به سبک و سیاق ایونیک پیدا میکنیم که مربوط به قرنهای هفتم و ششم قبل از میلاد هستند. کاملاً محتمل است که بازسازی متیفهایی را که در معماری ایونی آسیای صغیر مشاهده میشوند، مثل ستونهای دوگانه خارجی معابد، بهگزینش گرایی هخامنشیان مدیون باشیم.
ازآنجاییکه هلنیها همیشه اندیشههایی را که منشأ آنها برگههای اقتباسشده بودند و از این طریق به آنها القاء میگردید و یا اینکه خودشان در جستجوی چنین فرمهایی بودند که اندیشههای خود را باور کنند، این اندیشهها را به عالیترین و قابلتحسینترین صورت ممکن بهینه ساخته و فرمها را تغییر شکل میدادند.
به نظر من یک بنا بیش از سایر بناها گواه پذیرش محتاطانه نوین یونانیها از اصول و فرمهای هخامنشی و الحاق این نو گرفتهها به معماری خود است و آن بنای “تلستريون الوزيس” است. کلیات این بنانشان میدهد که وسیعترین ساختمان آن بهمثابه یک آپادانا طراحیشده بود. فرم چهارضلعی تالار ستوندار، حالت ورودیها دوگانه و بخصوص فراخی نوین و استثنایی آنکه متأسفانه تحققنیافته است، سنگریزیهای آنکه عملاً مشابه همان چیزی است که در بنای پارسیها وجود دارد.
شوش پایتخت تمدن هخامنش
در کاخ شوش نیز درونگرایی دقیقاً دیده میشود و طرح ساختمان بهگونهای بوده که کمترین تابش آفتاب به درون آن بتابد. برخی از فضاهای درونی آن شامل “شاهنشین” و “تنبی” است که جلوی آن تالاری قرارداد. درب و پنجرههای آن همگی رو به میان سرا هستند. در دیوارهای گرداگرد میان سرا، پیشآمدگیهایی همچون ایوانچه (بالکن) بوده است. پنام را با ستبرای دیوارها ساختهاند و پادیاوی برای ساختمان در نظر گرفته بودند.
شوش یکی از پایتختهای هخامنشیان بود. داریوش اول در حدود ۵۲۱ ق.م جانشین کمبوجیه شد و شوش را پایتخت سیاسی واداری امپراتوری هخامنشیان برگزید. چندی بعد تخت جمشید پایتخت آیین و کانون روحانی خود را بنا کرد. با توجه به اقلیم گرم منطقه شوش به نظر میرسد که این پایتخت در فصول سرد محل استقرار پادشاهان هخامنشی بوده است. محل پایتخت زمستانی در میان چند رود بزرگ قرارگرفته و مکانی حاصلخيز است.
خرابههای شوش بهطورکلی از چهار تپه تشکیل میگردد. کم ارتفاعترین تپهها معروف به شهر پیشهوران است. آثار بهدستآمده از این تپه مربوط به دوره اشکانیان و دوره پس از اسلام میباشد. قسمت دیگر که از سه تپه تشکیل میگردد: تپه ارگ از تمام تپهها مرتفعتر است. آثار و ساختمانهای تمام اعصار و قرون در این قسمت پیداشده یعنی از آثار عهد حجر از آثار و کوزههای سفالین پس از اسلام.
در اینجا معبد ایلامی و خزانه پادشاهان هخامنشی قرار داشته است. تپه قصر یا کاخ در شمال واقع گردیده و در قسمت شرقی آن شهر شاهان قرار دارد. روی تپه قصر یا کاخ (تپه شمالی)، اقامتگاه شاهانه داریوش اول قرار داشت و این ساختمان شاهانه آپادانه میباشد. در زمان خشایارشای دوم این کاخ تعمیر شده است (۳۹۵-۴۰۴ ق. م).
قسمتهای اصلی مجموعه کاخ داریوش
مجموعه کاخ داریوش ترکیبی است از چند بنای گوناگون است. کل مجموعه جهت شرقی و غربی دارد و بر این محور چند حیاط (میان سرا) که شامل فضاهای مختلف است، قرار دارند. کاخ آپادانا در شمال مجموعه واقعشده است. مجموع کاخ داریوش چند فضا و اندام اصلی زیر را شامل میشود:
- تالار بار یا کاخ آپادانا
- حیاط بزرگ میناکاری
- حیاط خزانه کاخ داریوش
- حیاط چهلستون
- تالارهای اطراف حیاط میناکار
- بناهای شمالی کاخ داریوش
ویژگیها و مشخصات معماری منحصربهفرد آپادانا
مساحت تالار یا کاخ آپادانا ۱۰۴۳۴ متر است. این کاخ که بارگاه یا آپادانا نامیده شده توسط اردشیر دوم تجدید بناشده است. بنای کاخ آپادانا در تخت جمشید نقشهای شبیه به این کاخ دارد. طرح کاخ بنایی کوشک مانند با سه ایوان ستوندار در سه جبهه شمالی، شرقی و غربی آن است. تالار مرکزی با ابعاد ۵۸*۵۸ متر است و دارای ۳۶ ستون میباشد. ارتفاع ستونها حدود ۲۰ متر بوده و با سرستونهای کلهگاوی شکل ساختهشده است.
ایوانها هرکدام دارای دو ردیف ستون ششتایی میباشند. ضلع جنوبی آپادانا دارای دو خروجی است که به قسمت مسکونی و حیاطهای کاخ باز میشوند. از کلیه مجموعه کاخ ۱۱۰ اتاق و تالار مکشوف گردیده است. شش حياط که سهتای آنها بسیار بزرگ بودهاند دور یک محور شرقی و غربی قرارگرفتهاند، در داخل مجموعه کاخها وجود داشتهاند که بهوسیله یک راهرو بزرگ به بخش شمالی مربوط میگردیده است.
سه حیاط کوچکتر از شش حیاط یادشده، در بخش شمالی مجموعه کاخ قرار داشتهاند. اتاقها و ساختمانهای مختلف کاخ بهوسیله این حیاطها تهویه شده و روشنایی میگرفتهاند. حیاط بزرگ میناکاری در میان کاخ قرارگرفته و کف آن از آجر مفروش است، ولی در محل عبور شاهانه یا راه مخصوص دیوارهایی از آجر میناکاری تعبیهشده و ستونهای مرمر با چوببست ظریف و سبک ساختهشده بود که بر روی آن سایبان بسیار مجللی که از انواع پردهها و پارچههای گرانقیمت فراهمشده بود میانداختند.
علت استفاده از سایبان مجلل در کاخ آپادانا چه بود؟
بدین ترتیب شاه یک قسمت از راه را از محل سرپوشیده میگذشته و از حرارت آفتاب در امان بوده است و مقدار زیادی از آجر میناکاری که در این حیاط پیداشده به موزه لوور پاریس فرستادهشدهاند بهغیراز سردر بزرگ که در ورودی حیاط میناکاری قرار دارد، این حیاط دارای هشت در بزرگ و کوچک دیگر و دو در یک لنگه است که به راهروهای داخل کاخ باز میشود که سهتای آنها به دالان بزرگ شمالی باز میشوند.
بر بالای دیوارها کنگرههای مخصوص از سنگ سرخ قرار میگرفتند. در سمت چپ و راست حیاط دو گروه تالارهای بزرگ که دیوارهای محکم و قطور دارند نشان میدهد که این ساختمانها دارای پوشش بودهاند. حیاط میناکاری دارای کاشیهای زرنشان معرق بوده که در مرکز کاخ قرار داشته و ازآنجا میتوانستهاند به حیاط خزانه و دهلیز جاویدان و تالار بزرگ بارگاه که تخت شاه در آن قرار داشته است بروند.
حیاط چهلستون در غربیترین بخش مجموعه کاخ واقع است. دورتادور آن مردگردهایی کوچکی ساختهشده و یک ایوان که در اطراف آن دیواره کوتاهی با کاشیهای میناکاری معرق کشیدهاند در این حیاط ساختهشده است. دوپایه ستون که سالم ماندهاند در این ایوان به دست آمد. ارتفاع ستونها در حدود ۶ متر بوده است. این حیاط که از بادهای سخت شمال شرقی محفوظ بوده و رو به مغرب باز بوده، ظاهراً با توجه به تزیینات مهم و مجلل آن و وضع اتاقهایی که در اطراف آن دیده میشود اختصاص به اقامت شخص شاهنشاه داشته است.
محل قرارگیری حیاط خزانه کاخ
حیاط خزانه کاخ داریوش در حدفاصل بین حیاط بزرگ میناکاری و حیاط چهلستون قرارگرفته است. این حیاط بیش از ۱۱۰۰ مترمربع مساحت دارد. در سمت جنوب این حیاط سه در وجود داشته که به قسمت خزانه و انبارهای کاخ که اشیاء گرانبها را در آنجا نگهداری میکردهاند راه مییافته است. تعدادی ساختمان در بخش شمالی حیاط واقعشدهاند. در حیاط و اتاقهایی که از آن نور میگرفتند در این محل ساختهشده بود. احتمال میرود که در این قسمت حرمسراهای شاهان هخامنشی بوده باشد. باغهای کاخ که به بهشتهای شوش مشهور شدهاند باید در قسمت شمالی تپههای شوش از آنها سراغ بگیریم. در این قسمت مخصوصاً به این موضوع که رفتوآمد میان اقامتگاه شاه و باغها بسیار آسان بوده است زیاد توجه شده و اینکه این باغها را بهشت گفتهاند گزافه نیست، زیرا در این مناطق سوزان وجود چنین باغها با درختان درهم و پر سایه نادر بوده است.
نظرهای مختلف درباره ریشه طراحی مجموعه کاخ شوش ارائهشده است. بعضی طراحی میانسراها بدین شکل را از بابل میدانند و تالارهای ستوندار را از مصر. آنچه در این میان مهم است ترکیب کلی دو نوع ساختمان حیاط دار و کوشکی است که در دیگر آثار پیش از هخامنشی دیده نمیشود. ساختمان کوشک مانند سه ایوانی آپادانا با ستونهای متعدد و تالار مرکزی به زیبایی با حیاطهای جنوبی آن تلفیقشده است. طراحی این مجموعه با آنچه در پاسارگاد و تخت جمشید دیده شد متفاوت میباشد.
۶ ویژگی کلی شیوه پارسی
بهطورکلی ویژگیها شیوه پارسی را میتوان چنین برشمرد:
معماری
۱. بهرهگیری از شیوه ارارتو در طرح فضاهای راستگوشه، تالارهای ستوندار و کلاوهها.
۲. ساخت ساختمان روی سکو و تختگاه.
۳. درونگرایی (بهویژه در تخت جمشید و شوش).
۴. ارتباط دادن بخشهای فرعی (همچون آشپزخانه) با راههای پنهانی به ساختمان اصلی.
۵. ساخت سایبان و آفتابگیر درجاهای ضروری.
۶. زیباسازی پیرامون ساختمانها، تچرا، هدش، آپادانا با استخر، آبنما و پردیس.
نیارش
۱. روش آسمانه (سقف) تخت چوبی و شیبدار با تیر ریزی عمود بر هم و دهانههای بزرگ با تیرچه چوبی سخت بریده و درودگری شده.
۲. دیوارهای جداکننده با خشت.
۳. بهرهگیری از آسمانه خمیده و تاق در زیرزمینها.
۴. سنگ بریده و منظم و پاکتراش و گاه صیقلی از بهترین و مرغوبترین ساخت مایهها استفاده میشد. کافی است که در مورد دقت سازندگان بگوییم. در ” ترکشی”(ریسمان کشی) ستونهای تخت جمشید، آنقدر این نشانهها دقیق هستند که میلیمتری باهم اختلاف ندارند.
۵. پیسازی با سنگ لاشه و گاورس.
۶. نماسازی بیرونی با سنگتراش و نماسازی درونی با کاشی لعابدار.
۷. پرداخت کف با بهترین ساخت مایهها.
آرایه
۱. بهرهگیری از پایه ستون و سرستون. آرایش سرستونها با جزییاتی که برای بارگذاری فرسب (تیرچه) های چوبی کاملاً متناسب و منطقی باشد.
۱. آرایش درگاهها و سردرها با بهرهگیری از زغرهها و پتکانهها.
۲. آرایش فضاهای درونی با کاشی لعابدار.
۳. آرایش تارمی پلکانهای کوتاه و مالرو با نقشهای برجسته و کنگرههای زیبا.
نقش نورگیر در معماری پارسی
تاکنون تصور میشده است که در ساختمانهای شیوه پارسی نورگیری فقط از میان درگاهها انجام میشده، ولی با توجه به ساختمانهای ایران دوران اسلامی (بخصوص مساجد چوبی مراغه و بناب، کوشکهای اصفهان، قزوین و کاشان) که در بالای درگاهها روزنههای مشبک دارند میتوان فرض کرد که روشنایی بناهای پارسی هم بهگونهای همانند آنها تأمین میگردیده است.
برای طراحی داخلی، طراحی نقشه و طراحی نما ساختمان می توانید سفارش خود را به صورت آنلاین در سایت ما ثبت کنید!!