
سبکشناسی معماری ایرانی در طی شش شیوه بررسی میشود که در طول تاریخ کهن این کشور به گونه شگفتی پیوسته دنبال هم پدیدار شدهاند. هر هنری بیشتر بر پایه خاستگاه خودخوانده میشد. در معماری میتوان این شش سبک را بر پایه خاستگاهشان نامگذاری کرد و آنها را چنین نامید: پارسی و پارتی از پیش از اسلام، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی از پس از اسلام.
بخش نخست اصول معماری ایرانی
هنر و معماری قدیمی ایران دارای چند اصل بوده که بهخوبی در نمونههای این هنر نمایان شده است. این اصول چنین هستند: مردمواری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، خودبسندگی و درونگرایی.
۱. منظور از مردمواری در معماری چیست؟
مردمواری به معنای رعایت تناسب میان اندامهای ساختمانی با اندامهای انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمانسازی است. معماری همیشه و همهجا هنری وابسته به زندگی بوده و در ایران بیش از هر جای دیگر میباشد. آرایش معماری نیز همواره به دست زندگی و در هر زمان روش زندگی بوده که برنامه کار معماری را پی ریخته است.
مردمواری در اندامهای (فضا) ساختمان و اجزاء آن چنین نمایان میشود که برای نمونه اتاق سه دربی که بیشتر برای خوابیدن بکار میرود، بهاندازهای است که نیاز یک خانواده را برآورده کند. اجزایی چون درب و پنجره، تاقچه، رف و نیز پستویی که برای انبار رختخواب بکار میرفته نیز اندازههایی مناسب داشتند.
معمار ایرانی افراز (بلندا) درگاه را بهاندازه قد میگرفته و روزن و روشندان را چنان میآراسته که فروغ خورشید و پرتو ماه را بهاندازه دلخواه به درون سرای آورد. پهنای اتاقخواب بهاندازه یک بستر بوده و افراز تاقچه و رف بهاندازهای است که نشسته و ایستاده بهآسانی در دسترس باشد.
روزن بالای پنجره یا گل جام معمولاً دارای شیشههای رنگی به رنگهای زرد لیمویی و آبی بوده که این شیشهها را از غرابههای شکسته به دست میآورند. برای جلوگیری گرما به درون، از ارسی بهره میبردند یا دیوار و سقف را دو پوسته میساختند عایق گرما باشد. خوابگاه ایرانی کوچک بوده از آن صاحبخانه بوده و شایسته نبوده افراد غریب به آن راه یابند، اما تالار باید در اندازهٔ بزرگ و شایسته پذیرایی مهمان گرامی باشد.
۲. پرهیز از بیهودگی و اسراف در ساختمانسازی
در معماری ایران تلاش میشده کار بیهوده در ساختمانسازی نکنند و از اسراف پرهیز میکردند، این اصل هم پیش از اسلام هم پس از اسلام و هم پس از آن مراعات میشده است.
اگر در کشورهای دیگر، هنرهای وابسته به معماری مانند نگارگری (نقاشی) و سنگتراشی، پیرایه (آذین) بشمار میآمده، در کشور ما هرگز چنین نبوده است. گرهسازی با گچ و کاشی و خشت و آجر و به گفته خود معماران، آمود و اندود، بیشتر بخشی از کار بنیادی ساختمان میباشد. اگر نیاز باشد در زیرپوشش سقف، عایقی در برابر گرما و سرما ساخته شود یا افراز بنا که ناگزیر از مصالح زیادی استفاده شده است و نمیتوان بهدلخواه معمار کوتاهتر شود، تنها با افزودن کاربندی میتوان آن را کوتاهتر و مردموار کرد.
اگر ارسی و روزن با چوب با گچ و شیشههای خرد و رنگین گرهسازی میشود برای این است که در پیش آفتاب تند و گاهی سوزان، پناهی باشد تاچشم را نیازارد و اگر گنبدی از تیزه تا پاکار با کاشی پوشیده میشود تنها برای زیبایی نیست. وانگهی باید دانست که واژه زیبا به معنای ” زیبنده بودن ” و تناسب داشتن است نه قشنگی و جمال .
۳. اهمیتدادن معماران قدیمی به نیارش
واژه نیارش در معماری گذشته ایران بسیار به کار میرفته است. نیارش با دانش ایستایی، فن ساختمان و ساختمایه (مصالح) شناسی گفته میشده که معماران گذشته به نیارش ساختمان بسیار توجه میکردند و آن را از زیبایی جدا نمیدانستند. آنها به تجربه، بهاندازههایی برای پوششها و دهانهها و جرزها دستیافته بودند که همه بر پایه نیارش بهدستآمده بود.
پیمون، اندازههای خرد و یکسانی بود که در هر جا درخور نیازی که بدان بود بکار گرفته میشد. پیروی از پیمون هرگونه نگرانی معمار را درباره نااستواری یا نازیبایی ساختمان از میان میبرده، چنانکه یک گلکار نهچندان چیرهدست در روستایی دورافتاده میتوانست با بکار بردن آن، پوشش گنبدی را به همان گونه انجام دهد که معمار کارآزموده و استاد پایتخت انجام میداد.
معماران همراه با بهرهگیری از پیمون و تکرار آن در اندازهها و اندامها، ساختمانها را بسیار گوناگون از کار درمیآوردند. هیچ دو ساختمانی یکسان کار درنمیآمد و هر یک ویژگی خود را داشت، گرچه از یک پیمون در آنها پیروی شده بود .
۴. منظور از “خودبسندگی” معماران ایرانی چیست؟
معماران ایرانی تلاش میکردند مصالح موردنیاز خود را از نزدیکترین جاها به دست آورند و چنان ساختمان میکردند که نیازمند به ساختمایه (مصالح) جاهای دیگر نباشد و بلکه خودبسنده باشند. بدینگونه کار ساخت با شتاب بیشتری انجام میشده و ساختمان با طبیعت پیرامون خود “سازوارتر” درمیآمده است و هنگام نوسازی آن نیز همیشه ساختمایه آن در دسترس بود.
معماران ایرانی بر این باور بودند که ساختمایه باید بوم آورد یا ایدری (اینجایی) باشد. به گفته دیگر فراورده (محصول) همان جایی باشد که ساختمان ساخته میشود و تا آنجا که شدنی است از امکانات محلی بهرهگیری شود. برای نمونه در ساخت تختجمشید، بهترین سنگ را از یک کان (معدن) در نزدیکی دشت مرغاب به دست میآوردند و با ارابههای چوبی به تختجمشید میرساندند. این سنگ را بیشتر برای روکش دیوارهای ستبر خشتی بکار میبردند. تهیهکردن خشت نیز کاری بسیار ساده بوده است.
معماران ایرانی تا آنجا که میشد تلاش داشتند ساختمایه مرغوب بکار برند و با بهترین گونه خاک، گچ، آهک و سنگ کار میکردند. اگر تهیه و آماده ساختن آن از همان جا شدنی نبود، از جای دورتر بهره میگرفتند. برای نمونه چون خاک پیرامون شیراز، ریگ بوم بود، بکار آجر ساختن نمیخورد، پس خاک رس بهتر را از لار یا از خان خوره (آبادی میان راه اصفهان) به دست میآوردند.
چند نمونه از خودبسندگی معماران قدیمی ایرانی
نمونهای دیگر از خودبسندگی و بهرهگیری از امکانات موجود، در ساخت میانسرای (حیاط) گود یا باغچال یا گودال باغچه در خانهها بود. برای گود کردن ساختمان و دسترسی به آب، ناگزیر باید خاکبرداری فراوانی میشد. در تهران، آب روگذر بود و از آن برای پرکردن آبانبارها بهره میبردند. در کاشان، زواره و نایین آب زیرگذر بود، برای همین حیاط را چنان گود میساختند که تنه درختان باغچه در گودی پنهان میشد. معماران خاک برداشته شده را دوباره در همان ساختمان را به کار میبردند. گودشدن ساختمان به ایستایی طاقها نیز کمک میکرد. چون زمین، پشتبند در برابر رانش بود.
یکی از نکات مهم در معماری ایران این است که اساساً یکی از انگیزههای بنیادی در ساخت آسمانه (سقف) خمیده تاقی و گنبدی و بهرهگیری گسترده از آنها، این بوده که چوب مناسب برای ساختمانسازی در همهجا یافت نمیشد؛ ولی تهیهٔ خشت و آجر ساده بود. معماران هم دست به نوآوریهایی زدند که با خشت و آجر بتوان دهانههای بزرگ را پوشاند. آنها گونههای فراوانی از چفد مازه دار و تیزه دار را بکار گرفتند.
از چند مازه دار در زیگورات چغازنبیل و از چند تیزه دار در سد درودزن شیراز بهرهگیری شده است. تاق و گنبد را میشد با خشت که ساخت مایهای ناپایدار است نیز ساخت. برای نمونه، آسمانه یخچالهای سنتی، گنبد بستو بوده که با خشت ساخته میشده و چون بسیار کمتر از آجر بوده است، گرمای بیرون را از خود میگذراند. این گنبدهای خشتی بسیار هم پایدار بودند. بدینگونه شاید بتوان انگیزه بنیادی بهرهگیری از تاق و گنبد در معماری ایران را باور به خودبسندگی در ساختمانسازی دانست.
۵. چه چیز موجب درونگرایی در معماری ایران شده است؟
اصولاً در ساماندهی اندامهای گوناگون ساختمان و بهویژه خانههای سنتی، باورهای مردم، بسیار کارساز بوده است. یکی از باورهای مردم ایران ارزش نهادن به زندگی شخصی و حرمت آن و نیز عزتنفس ایرانیان بوده که این امر بهگونهای معماری ایران درونگرا ساخته است.
معماران ایرانی با ساماندهی اندامهای ساختمان در گرداگرد یک یا چند حیاط ساختمان را از جهان بیرون جدا میکردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند میداد. خانههای درونگرا در اقلیم گرم و خشک، همچون بهشتی در دل کویر هستند. فضای درونگرا مانند آغوش گرم بسته است و از هر سو رو به درون دارد.
سر در این خانهها دارای دو سکو و دربها دارای دو کوبه جدا ویژه مردان و زنان بود. دو دالان یکی از بخش بیرونی و دیگری از بخش اندرونی خانه به هشتی راه داشتند. اندرونی جایگاه زندگی خانواده بوده و بیگانگان (افراد غریب) بدان راه نداشتند، بیرونی، ویژه مهمانان و بیگانگان بود که جداگانه پذیرایی میشدند و گاهی مهمانان در بالاخانه اتاق روی هشتی که به اندرونی نزدیک بود پذیرایی میشدند. بخش بیرونی، آذینهای بیشتری نسبت به اندرونی داشت.
نقش درونگرایی در ساختمانهای برون گرا
معماران حتی در ساختمانهای برونگرا مانند کوشک میان باغها، نیز درونگرایی را پاس میداشتند. کوشکها ساختمانهایی برونگرا بودند که گرداگرد آنها باز بود و از هر سو به بیرون باز میشدند. بیشتر خانههای غربی یا شرق آسيا چنین هستند. اگر این ساختمانها را در یک میانسرای (حیاط) بزرگ هم بسازند بازهم برونگرا هستند. ولی کوشک باغ دلگشای شیراز با اینکه ساختمانی برونگرا است، ولی درب ورودی غیرمستقیم دارد.
خانههای برونگرا در برخی سرزمینهای ایران نیز ساخته میشود. مانند کردستان، لرستان و شمال ایران ولی در سرزمینهای میانی و گرم و خشک ایران خانههای درونگرا، پاسخ درخوری برای خشکی هوا، بادهای آزاردهنده و آفتاب تند هستند.
برای طراحی داخلی، طراحی نقشه و طراحی نما ساختمان می توانید سفارش خود را به صورت آنلاین در سایت ما ثبت کنید!


